ابوالحسن علي بن موسي الرضا (۱۴۸–۲۰۳ ه. ق.)، ملقب به «رضا» امام هشتم شيعيان دوازده امامي كه وي را با عنوان امام رضا ياد ميكنند. پدر او ابوالحسن موسي الكاظمالصابر (امام كاظم) هفتمين امام شيعيان و مادرش طبق روايات مختلف نامها، كنيهها و لقبهاي «امالبنين، نجمه، سكن و تكتم» را دارد. زادگاه علي بن موسي شهر مدينه بود و در توس درگذشت. شيعيان مأمون خليفهٔ عباسي را كه او را وليعهد حكومت عباسيان كرده بود را مسئول وفاتش ميدانند. مقبرهٔ وي در شهر مشهد قرار دارد و سالانه مورد بازديد ميليونها مسلمان شيعه و سني از ايران، پاكستان، بحرين، عراق و ديگر كشورها قرار ميگيرد.
لقبها: رضا، صابر، زكي، ولي، وفي، صديق، رضي، شمس الشموس، معين الضعفاء و الفقراء، غريب الغربا، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفو الملك، ربالسرير، رئاب التدبير، شمس توس، خورشيد ولايت، ضامن آهو، عالم آل محمد، ثامن الحجج، امام الرئوف
علي بن موسي زادهٔ جمعه ۱۹ رمضان يا نيمه ماه رمضان يا پنج شنبه ۱۱ ذيقعده يا ۱۰ رجب سال ۱۴۸ هجري در شهر مدينه بود. او ۲۴ سال وچند ماه را با پدرش به سر برد. ولي مطابق آنچه گفته شد، عمر او در روز درگذشت پدرش ۳۵ سال يا ۲۹ سال و دو ماه بوده و پس از وفات پدرش چنانكه در مطالب السئول نيز آمده، ۲۵ سال زيستهاست و مدت امامت او حدود ۲۰ سال طول كشيد، كه ۱۷ سال آن در مدينه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. رضا در مدينه، پس از وفات پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسيدگي امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع كرد، و به تدريس و تكميل حوزه علميه جدش، رييس مذهب شيعه جعفر صادق پرداخت. در طول اين مدت، او در دنباله حكومت هارون الرشيد را كه ده سال و بيست و پنج روز بود زيست. سپس امين از سلطنت خلع شد و عمويش ابراهيم بن مهدي براي مدت بيست و چهار روز به سلطنت نشست. آنگاه دوباره امين عليه او شورش كرد و براي وي از مردم بيعت گرفته شد. يكسال و هفت ماه حكومت كرد ولي به دست طاهر بن حسين كشته شد. سپس عبد الله بن هارون، مامون، به خلافت تكيه زد و بيست سال حكومت كرد. در زمان حكومت مامون، آن گونه كه در كتب معتبر شيعه آوردهاند او كه علاقه مردم ايران به امامان شيعه را ميديد تصميم گرفت رضا را مجبور كند تا از مدينه به خراسان بيايد و او را به عنوان وليعهد و جانشين خود معرفي كند و چنان چه شيخ مفيد در كتاب مسار الشيعه آوردهاست روز اول ماه رمضان روز بيعت به ولايت عهدي رضا توسط مامون است، تا با اين روش بتواند در بين مردم محبوبيت قابل ملاحظهاي پيدا كند و درضمن تصميم داشت تا رضا را نزد خود بياورد و كارهاي او را تحت نظارت كامل خود قرار دهد.سپس مامون اورا توسط زهركشت.
شيعيان حديثهاي زيادي را منتسب به وي ميدانند يكي از مشهورترين احاديثي قدسي منقول از وي حديثي موسوم به سلسلة الذهب است كه هنگام وداع وي با مردم شهر نيشابور در بين راه چنين گفتهاست كه: مرا پدرم موسي كاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علي زين العابدين از پدرش حسين شهيد كربلا از پدرش علي بن ابي طالب كه گفت: عزيزم و نور چشمانم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: جبرئيل حديث كرد مرا و گفت شنيدم پروردگار سبحانه و تعالي ميفرمايد: كلمهٔ لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هر كس در اين حصار وارد شد، از عذابم محفوظ است.
شيعه ميگويد: او چند قدمي حركت كرد و سپس برگشت و گفت:به شرطهاي آن و من از جمله شرطهاي آن هستم. مقصود علي بن موسي از شرطها، اعتراف به اين واقعيت است كه او مانند پدرانش از سوي خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است.
از علي بن موسي رضا برخي تأليفات ياد شده كه علماي شيعه از آنها به اجمال و تفصيل ياد كردهاند. اما مؤلفات وي، به تفضيل، عبارتاند از:
آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسشهاي وي درخصوص علل احكام شرعي نوشتهاست.
عللي كه فضل بن شاذان گويد آنها را از علي بن موسي رضا، يكي پس از ديگري، شنيده و جمع آوري كردهاست و به علي بن محمد بن قتيبه نيشابوري اجازه روايت آنها را از وي از علي بن موسي رضا دادهاست.
سه رساله كه براي مأمون عباسي درباره اسلام و دستورهاي ديني نوشتهاست. اين سه رساله را صدوق در عيون اخبار الرضا با اسناد متصل ذكر كردهاست.
الرسالة الذهبية در طب.